سفید، سیاه، ارزان، مفت! چند کلمه در باب نظریه‌پراکنی در باب شوخ‌طبعی‌های ایرانی

خبرگذاری‌ها و چی‌چی‌نیوزهای وطنی مبدع سبک نوینی در خبر-گزارش-تحلیل-گفتگویند که به مصداق جور بودن و در و تخته، باب طبع دکتر-آیت‌الله-استاد-کارشناس‌های وطنی‌اند. یکی از بروبچه‌ها تلفن می‌زند به حضرت آقا یا سرکار خانم و در باب مساله روز سوالی می‌پرسد، بعد چند دقیقه را‌ رندم از فایل را پیاده می‌کند با چند “به گزارش”خودمان و “وی افزود” و “این استاد دانشگاه خاطرنشان ساخت” و یکی دو خط کپی پیست از منابع ویکی‌پدیایی یا حتی اظهار نظرات لوبیاپلویی ساطع در تاکسی‌ها و سلمانی‌ها و تمام! راحت، آسان، سریع و مهمتر از همه ارزان.

دکتر-آیت‌الله-استاد-کارشناس‌های پابه‌رکاب هم که از قِبَل همین «استاندارد رسانه‌ای» به آب و نان و شهرت و دعوت و لقب رسیده‌اند البته چندان بی‌تخصص نیستند: گرفتن رگ خواب مخاطب عمومی و تحلیل به شیوه‌ای که نتیجه‌اش همان شود که قرار است بشود و البته ربطش به چیزی که مدعی داشتن تخصص در آن‌اند: امروز دلار گران شده؟ گفتگویی در باب تاثیرات اخلاقی تورم با آقای دکتر . روز دیگر خلیج فارس را عربی گفته‌اند- آقای دکتر؛ همان فرمول. حرف زدن درباره‌ی محیط زیست مد شده؟ گفتگو؛ نظرات نیم بند دوخطی نامربوط.
محتوای حرفها را که نگاه می‌کنی این همان‌گویی‌های ابطال ناپذیرند بعلاوه دم دستی‌ترین نصایح اخلاقی. ادعاهایی بدون تامل، مطالعه و اساس، برگرفته از خبرهای زرد و ارضاکننده‌ی انتظارات عوام‌ترین مخاطبان. نتیجه شهرت روزبروز “دکتر” و “استاد” در سایه جهل و حقارت و تن‌پروری خبربیاران چی‌چی‌نیوزها، و البته آلودگی اذهان و افکار با مدعیات عجیب در باب مسائل مد روز.

و البته مساله مد روز می‌تواند جکهای قومیتی و جنسیتی باشد که به مدد قیل و قال گروهی از «هویت‌طلبان» و «فیمینیستها» مشخص شده فقط در ایران رواج دارند و اهداف شومی را دنبال می‌کنند و ترک ستیزند و زن‌ستیزند و باید آژانی در هر صفحه اینترنت و هر گوشی موبایل و هر مهمانی خصوصی گمارد تا ذهن و زبان مردم را از چنین چیزهای خطرناکی پاک کرد. تب چنان بالا گرفته که رسانه‌های آبرومند را هم دامن‌گیر کرده. امروز و فرداست که به محض ورود به وب‌سایت بی‌بی‌سی فارسی پنجره‌ای باز شود و بجای دعوت به شرکت در نظرسنجی درباره این وب‌سایت، اجبار کند به شرکت در نظردهی درباره جکهای قومیتی و جنسیتی در میان کاربران ایرانی. چه اشکالی دارد؟ راحت، سریع، مد روز و البته ارزان. مفت!

بجای تخصص و مطالعه و تحقیق (یا دست کم اندکی فکر کردن درباره موضوع!) هم می‌توان روی جنبه‌ی مخاطب‌پسند و جلب‌توجه‌کن و لایک بگیر و بترکون ماجرا تمرکز کرد. فرمولِ رحیم‌پور ازغدی‌ها و حسن عباسی‌ها که می‌دانند در ذهن مخاطبشان چه توطئه‌ای باید کشف شود، طوری تحلیل می‌کنند که همان توطئه کشف شود و همگی حالش را می‌برند. چرا ما نتوانیم با بکار بستن همین فرمول روی سایر مخاطبان و سایر توطئه‌ها قدر ببینیم و بر صدر نشینیم یا دست کم چندتا لایک و بیلاخ بیشتر کسب کنیم؟! عده‌ای هستند که دوست دارند فکر کنند همه‌ی جکهای قومیتی با توطئه‌هایی خاص بر ضد ترکها و لرها و کردها ساخته می‌شوند و همه‌ی جکهای جنسیتی را عده‌ای مرد ضد زن احمق زورگو می‌سازند؟ باشد، تحلیلی که به همچو نتیجه‌ای ختم شود با من. اگر هم با تاریخ طنز و شوخ‌طبعی در ادبیات فارسی و فرهنگ ایران و جهان و هزاران تحقیق مدرن علمی در این باب کلا ناآشنایم چه غم؛ در عوض با چند اصطلاح علمی که بلدم می‌گویم سفید سفید است و سیاه و سیاه و خوب خوب است و بد بد، و می‌گذارم تنگ چند سرزنش و نصیحت اخلاقی که بچه‌ها بیایید خوب باشیم، با هم بخندیم نه به‌هم، حواسمان را جمع کنیم… . نتایج عملی و اجتماعی اینها چه می‌شود؟ به من چه؛ من مسئول کشف توطئه‌های از پیش تعیین شده‌ام، مسئول وجهه رسانه‌ای خودم به عنوان استاد و دکتر و کارشناس، مسئول پر کردن صفحات رسانه‌ای که برایش کار می‌کنم، مسئول گرفتن لایک و همیشه و به هر قیمت در صحنه بودن.

از میان انبوه کسان و نظرات و رسانه‌هایی که مصداق این نوشته‌اند سخنرانی اخیر محسن رنانی را به عنوان نوبر در اینجا بیشتر باز می‌کنم. دکتر محسن رنانی، دانش‌آموخته‌ی اقتصاد دانشگاه تهران در سمینار تد ایکس چیزی ارائه می‌دهد به این شرح و بیان:

پیش از پرداختن به محتوای حرفهای ایشان جالب آنجاست که اصولا هیچ چیز این ارائه (اگر از میکروفن کوچک سیار صرفنظر کنیم) به ارائه‌های TED نمی‌ماند: نه خبر از کشفی می‌رود و نه حرفی از تجربه‌ی شخصی عمیقی است و نه نظریه‌ای علمی ارائه می‌شود. از انسجام و قدرت سخنوری سخنرانان تد هم خبری نیست. حرفهایی کشدار و ملال‌آور است که با لحن یک معلم پرورشی دوره دبستان برای حاضران خطابه می‌شود. کل نوآوری ریختن چند قطره رنگ در محفظه‌ای شیشه‌ای است که به لایتچسبک‌ترین نحو ممکن قرار است به پاسخهای حاضران چسبانده شود و اگر چیزی را هم تداعی کند قصه‌ی به عیادت رفتن ناشنوای مثنوی است که پاسخهایی را آماده داشت چیزی می‌پرسید و آنها را به ترتیب می‌پراند. و اما حرفهای ایشان به نقل از ایسنا و “کپی کن ویزیتورببربالا”های چی‌چی‌نیوزان با پرانتزهایی از من:

به گزارش ایسنا، عضو هیات‌علمی دانشگاه اصفهان در این همایش گفت: جوک‌ها مخصوصا جوک‌های سیاه مثل یک گلوله شلیک‌شده هستند که توسعه‌یافتگی هرجامعه‌ای را هدف قرار می‌دهند (عجبا! کشفا! ادعاآ!). محسن رنانی اظهار کرد: جوک‌ها دودسته‌اند سفید و سیاه و طیف بزرگ‌تری از جوک‌ها نیز از لطیفه تا شایعه و برچسب‌زنی را شامل‌می‌شوند.(خب این جمله بی‌ربط را با حسن نیت فراوان نسبت به جناب رنانی می‌گذاریم پای حساب کم سوادی مطلق جناب مثلا خبرنگار در تنظیم خبر)

وی افزود: جوک‌های سفید همانند موسیقی، شعر و… وارد شده و باعث پیشرفت و جلای یک جامعه می‌شود، اما جوک‌های سیاه دوکار را انجام می‌دهند یا مثل یک گلوله شلیک می‌شوند یا مثل یک سم رسوب کرده و آرام‌آرام از پای درمی‌آورند. (جک سفید مثل شعر و موسیقی باعث جلای یک جامعه می‌شود؟! جک سیاه شایعه و برچسب‌زنی را شامل می‌شود؟! این دسته بندی از کجا آمد و این اثرات منسوب به هر کدام چطور بدست آمدند؟ تحقیق میدانی یا نظریه‌ای جامعه‌شناسانه یا آزمونی روانشناسانه…؟ خب اینطور که باشد همه چیز را می‌توان با نتایجی فرضی به سفید و سیاه تقسیم کرد. مثلا در تدایکس بعدی من می‌توانم فعالیت اقتصادی را به اقتصاد سفید و اقتصاد سیاه تقسیم کنم با این توصیف حرافانه که اقتصاد سفید باعث پیشرفت و جلای جامعه می‌شود اما اقتصاد سیاه یا مثل یک گلوله شلیک می‌شود و یا مثل سم رسوب می‌کند!)

این عضو هیات‌علمی دانشگاه اصفهان ادامه داد: جوک‌های سیاه آرام‌آرام هویت، غیرت و ارزش‌های کشور را نابود می‌کنند، این جوک‌ها شامل جوک‌های قومیتی، مذهبی و جنسی می‌شوند. رنانی به کارکردهای جوک اشاره کرد و گفت: اطلاع‌رسانی، تخلیه روانی و رساندن انتقاد به مسوولان از وضعیت و اوضاع، از کارکردهای یک جوک هستند، اما این جوک‌های سیاه به توسعه شلیک می‌شوند و توسعه کشور را آرام‌آرام نابود می‌کنند. (همان حرفهای همیشگی و سرکوبگرپسند: شوخی نباید قومیتی باشد نباید مذهبی باشد نباید جنسی باشد. حرفی مهمل از جنس “نقد خوب است اما نقد سازنده و مودبانه و غیررنجاننده” از سوی کسانی که یا اصولا نمی‌فهمند دارند چه می‌گویند و یا رویشان نمی‌شود بگویند با هر نوع نقد و چالش و پرسش مخالفند در عوض چنان مرزهای “نقد خوب” را تنگ می‌کنند که شیر بی یال و دم و اشکم شود. با ربط زورکی به مبحث “توسعه” که لابد محل اعراب جناب اقتصاددان است و مثل لباس پادشاه که فقط حرام‌زاده‌ها نمی‌توانستند آن را ببینند قرار است مخاطب چیزفهم و حلالزاده متوجه ربط عمیق توسعه به جکهای قومیتی و مذهبی و جنسی بشود! دانشجوی دهان از حیرت وامانده‌ی داخل سالن هم البته اگر به اندازه کافی تیز باشد می‌تواند با همین فرمول سایر موانع گلوله-سمی توسعه را بیابد و برای سایرین ارائه دهد: نقد سیاه، ادبیات سیاه، شایعات سیاه، خبررسانی سیاه، بروکراسی سیاه، کشک سیاه، پشم سیاه… )

وی با بیان اینکه توسعه نیازمند ویژگی‌های خاص خود است، اضافه کرد: انسان‌های دارای اعتمادبه‌نفس، مدیرانی که ریسک‌پذیر باشند، سرمایه‌گذاران پردل‌وجرات که بتوانند به مدیران اعتماد داشته باشند تا کار پیش برود، از ویژگی‌های توسعه است، یعنی اگر اعتماد میان جامعه، مردم، مدیران و دولت از بین برود، شکست آن جامعه قطعی خواهد بود. پس جامعه‌ای پیشرفت می‌کند که میان سرمایه‌دار و مدیرانش اعتماد و ریسک‌پذیری مدیرانش برای انجام کارهای جدید در بالاترین حد خود باشد. (از کرامات آقا معلم تدایکس ما این است - شیره را خورد و گفت شیرین است! خب که چی؟) این استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان افزود: جوک‌های سیاه شخصیت‌ها را ترور می‌کنند برای مثال در کشور ما محبوب‌ترین شخصیت فوتبالی کشور یعنی علی دایی ترور شخصیتی می‌شود، اما در انگلستان دیوید بکام به عنوان محبوب‌ترین بازیکن فوتبال آن کشور تکریم می‌شود و از او پول‌های هنگفتی به جیب می‌زنند. (بی‌اعتبارترین مثال با چیپ‌ترین بیان. در مورد بکام جک نمی‌سازند و تکریم می‌شود؟! فقط ده‌ها جک و کاریکاتور درباره زندگی خصوصی و زنش رسما منتشر شده بدون آنکه یک صدم علی دایی دسته گل به آب داده باشد. ضمن آنکه پول هنگفت به جیب زدن چه ربطی به جک ساختن یا نساختن دارد؟ کی پول به جیب زده؟ کسانی که مثلا قرار بوده جک بسازند و نساخته‌اند؟!)

رنانی ادامه داد: اگر می‌بینید در کشور ما زنان کاندیدا نمی‌شوند یا مدیریتی را به دست نمی‌گیرند، اگر می‌بینید قدرت ریسک‌پذیری پایین است و کسی با کسی تعامل ندارد و مردم از تعامل می‌ترسند، چون همه زیر ذره‌بین هستند و می‌ترسند از اینکه اشتباهی رخ دهد و بعد آماج حملات جوک و زیر شلیک شایعات کمر راست نکنند. (اولا که زنان ایرانی بسیار زیاد “کاندیدا” می‌شوند و شغل‌های مدیریتی را بدست می‌گیرند در مقایسه با منطقه و خاورمیانه. ثانیا، به فرض صحت این ادعای هوایی و بدون سند، شما از کجا فهمیدی که جماعت بخاطر ترس از جک و شایعه کاندیدا نمی‌شوند یا با هم “تعامل” ندارند؟)

وی تاکید کرد: اگر جامعه متخصص ساخت جوک‌های سیاه شد، باید نگران این جامعه بود زیرا به دست خود مردمانش از توسعه‌یافتگی بازمی‌ماند. جوک سیاه اعتماد‌به‌نفس، اتحاد و همبستگی ملی را از بین می‌برد. (بجای “جوک سیاه” در این عبارت بگذارید شایعه، تهمت، خودبرتربینی… چه فرقی می‌کند و چگونه می‌توان این ادعاهایی را آزمود یا ابطال کرد؟ )

 

این مشت نمونه‌ی خروار را فقط بگذارید کنار این کامنت دکتر احمد صدری -که در پای مطلبی در فیس‌بوک گذاشته بود- تا ببینید که آدمیزاد اگر واقعا محقق باشد و سواد علمی‌اش با حسن نیت همراه شود چگونه در ساده‌ترین و دم‌دستی‌ترین شیوه‌ی اظهار نظر هم می‌تواند راهگشا و تفکربرانگیز نظر دهد:

همیشه بهترین جوکهای ترکی را از ترکها شنیده ام… و جوکهای رشتی را از رشتی ها. تئوریهای توطئه «محافل جوک سازی» و دسیسه های امپریالیستی «فرّق تَسُد» جایش بالای منبر دکتر روازاده است. البته با کسی که تعصب نژادی دارد و با نیت تحقیر کسی جوک میگوید مخالفم ولی نه تنها در جوک گفتنش. با چنین شخصی باید در همه سخنانش مخالف بود و اجازه نداد که لجن پراکنی کند. واقعیتها تا آنجا که به عقل من میرسد اینهاست:‌ ۱- جوکهای قومیتی یک واقعیت جهانشمول جامعه شناسانه دارند. ۲- جوک ستیزی کاری دون کیشوت وار است. هیچکس و هیچ مقامی نمیتواند جلوی جوکهای جنسیتی و قومی را بگیرد. جوک یک نوع هنر است و همانگونه که میدانیم در این امور هنر به اخلاق سور میزند. کار هنری والا ولو اینکه از نظر اخلاقی آزار دهنده باشد تداوم خواهد یافت. ۳- آنچه باید عوض شود این حساسیتهای ضد جوکی است. آنچه باید برچیده شود این تئوریهای توطئه است که میگوید جوک مثل گلوله است یا جوکها سیاه داریم که باعث عدم اعتماد ملی میشود. آنچه باعث عدم اعتماد ملی میشود همین تئوریهای جوک است نه خود جوک. ۴- جوکهای قومیتی همه جا هستند. نژاد پرستی هم همه جا هست. ولی این دو پدیده متفاوت هستند و ارتباط اگر داشته باشند ذاتی نیست بلکه عرضی است، جوهری نیست بلکه تصادفی است. ۵- بهترین برخورد با جوک کم کردن حساسیتهاست. اگر کسی بد ذات نباشد و ترک ستیز نباشد بگذاریم هر جوک در مورد قومیت ترک یا رشتی یا قزوینی یا اصفهانی یا مشهدی ما میخواهد بگوید. با او بخندیم. قضیه همینجا تمام خواهد شد. ۶- در ضمن این برخورد از نظر استراتژیک و سمبلیک بهتر از حساسیت نشان دادن است. تحمل جوک کار گروه های قوی در جامعه است. مثل بلوند ها و وکلا در آمریکا. خودشان هر جوکی هست در مورد خودشان میگویند و میخندند. پس… حتی اگر گروه فائق نیستیم بیائیم مانند گروه های فائق عمل کنیم بجای اینکه خود را قربانی نشان دهیم. ۷- این مد خود قربانی پنداری بسیار مضر است. ولو اینک ظلم تاریخی شده باشد دلیلی نمیشود که آنرا هویت خود تلقی کنیم. البته در مورد اقوامی در حال حاضر و به صورت عینی تحت ستم هستند (مانند افغانی ها)‌ سخن نمیگویم. این حرفها مربوط به اقوامی است که یا اصلاَ ایرانی (ترک و رشتی)‌ هستند یا قرنها از سکونتشان در ایران گذشته (اقلیت عرب.) سخن زیاد است.

 

اما چنین کارشناسانی و چنان نظراتی چرا در جریان غالب رسانه‌ای کم‌پیدا و بلکه ناپیدایند؟ چون تن به کاشفان توطئه‌ شدن نمی‌دهند و به مد روز و میل مخاطب حرف نمی‌زنند و تئوری صادر نمی‌کنند. چون اصولا بجز حرف مفت هیچ چیزی ارزان بدست نمی‌آید که با یک تلفن، یک تماس اسکایپی، یک ایمیل ( سلام. ما دوست داریم نظر شما را در کنار نظر صاحب‌نظران در وب‌سایتمان در مورد “انگیزه‌های جکهای قومیتی و تبعات ملی و اخلاقی آن در بین کاربران ایرانی” منتشر کنیم. متشکر می‌شوم اگر نظر خود را حداکثر در ۴۹۶ کلمه تا پسفردا ساعت سه و ربع بعدازظهر به وقت اینجا برایم ایمیل کنید. با سپاس!) خرج شود.

شاید به یاد و تاسی از مجیدآقای سوته‌دلان -که روضه می‌خواست برود چکار؟ خودش صحرای کربلا بود فقط گریه‌کن نداشت- بهتر باشد تا اطلاع ثانوی حواسمان به سوژه‌ی جک و خنده شدن خودمان باشد بجای کشف توطئه‌های غریبِ جک و خنده‌ی دیگران!

 

———————-
پی‌نوشت:
۱- درباره شوخ‌طبعی‌های قومیتی و جنسیتی حرف و نظرِ قابل نقد بسیار است که در این یادداشت به آنها نپرداختم چون این یادداشت در انتقاد به چرندگویی بود نه در نقد آرای سایرین در این زمینه. لازم است توجه شود که فرق بسیار است بین مخالفت با یک نظر یا شخص با چرند دانستن آن. از این‌رو امیدوارم دوستانی که با آنها در این زمینه اختلاف نظر دارم و با هم گفتگوی انتقادی داشته‌ایم این نوشته را بخود نگیرند و نرنجند.

۲- درباره‌ی سوابق آقای دکتر رنانی البته نباید از جاده انصاف خارج شد. در صفحه‌ای که مشخصات شرکت برگزار کننده رویداد فوق در آن آمده و ادعا شده مجوز تد است درباره‌ی ایشان (که از مدیران آن شرکت است) آمده وی بیش از یکصد مقاله علمی منتشر کرده و در بیست سالگی در حالی که دانشجوی دکتری اقتصاد در دانشگاه تهران بوده به تدریس در همان دانشگاه هم اشتغال داشته است (. In 1986 he started his career as a teacher in Tehran university while he was studing for Ph.D at the same time) آدمی تا این حد تیزهوش البته که می‌تواند همایش تد برگزار کند و درباره نقش جکهای قومیتی در توسعه سخنرانی کند و ماهی و جک رنگ کند – بشرطی که راهش را یاد بگیرد!

۳- درباره شوخ‌طبعی‌های قومیتی و جنسیتی قبلا در چند یادداشت نظرم را نوشته‌ام. از جمله بنگرید به: مساله‌ی دشوار دوشواری و نگاهی به جکهای ترکی (بازنشر از وب‌سایت بی‌بی‌سی فارسی)

آقای قوچانی! واقعا چرا آخه؟

شاید همانقدر که فاصله باشد بین گفتن چیزی و اعتقاد داشتن به آن، فاصله باشد بین اعتقاد به چیزی و درک عمیق و فراموش‌نشدنیِ آن. “مسئولیت در مقابل مخاطب” را همیشه به عنوان یک خبرنگار اعتقاد داشته‌ام اما درک فراموش نشدنی ‌اش برایم آن زمانی بود که دوستم رضا، یک هنرمندِ شرق‌خوانِ پروپاقرص، با حالتی بغض کرده پرسید “چرا آخه؟! شما که وضعیت رو می‌دونید، چرا آخه؟…” وقتی چند ساعت پیش از اعلام رسمی خبرش کردم شرق را توقیف کرده‌اند، و چرا. سوالش هم از من که آن زمان صرفا خواننده و همکار سابق محسوب می‌شدم نبود در واقع، از آنهایی بود که گزک برای توقیفش داده بودند. آنهم چه گزکی: انتشار گفتگوی یک صفحه‌ای در صفحه ادبیات مهمترین روزنامه اصلاح‌طلب مملکت با “ساقی قهرمان” به عنوان نویسنده‌ای مهم! و از میان آن بسیار معدودی که ساقی قهرمان را می‌شناختند چه کسی بود نداند او اگر مختصر اسمی دارد نه به عنوان یک نویسنده که به عنوان یک همجنسگرا و فعال حقوق همجنسگرایان است، آن هم با الفاظی بی‌پرده و اعتقاداتی بی‌پرده‌تر درباره روابط آزاد جنسی.

در میان روزنامه‌نگاران، اغلب تقصیرها گردن غلامی و پورمحسن انداخته شد که اولی دبیر سرویس بوده و دومی جور کننده مصاحبه. اما اینها بین خودمان بود و در عموم همان چیزی گفته می‌شد که حقیقت داشت: “تقصیر محافظه‌کاران و قوه قضائیه است.” حقیقتِ محض. فقط اشکال کوچکی در این حقیقت محض وجود داشت و آن اینکه تا پاریس شدن تهران، همه‌ی خبرنگاران و مخاطبان مجبور به پذیرش این واقعیت بودند که رسانه اصلاح‌طلب، منتقد و از همه مهمتر فرهنگی، باید در جمهوری اسلامی خیلی بیشتر از اینها حواسش باشد و با خیلی کمتر از اینها به فنا می‌رود. واقعیت محض.
می‌گویند حالا که مردم امروز بخاطر تیتر یک کردن جرج کلونیِ شارلی ابدو شده توقیف شده درست نیست کم‌دقتی آن به رو آورده شود. دقت نمی‌شود که مساله اصلا کم‌دقتی نیست. همانطور که چاپ کردن کاریکاتور خری هاله‌ی نور بر گرد سر، در اوج غائله‌ی هاله‌ی نور احمدی، در صفحه آخر روزنامه شرق را که منجر به توقیف مجدد آن در سال ۸۵ شد، عقل سلیم بیشتر حاصل تعمد در توقیف می‌داند تا کم‌دقتی. البته در تهران و نه پاریس.
بحث بر سر حق بودن توقیف روزنامه مردم امروز، دست کم بین معتقدان به آزادی بیان و مطبوعات و اصولا انسانیتِ حداقلی، بی‌فایده و بلکه مضحک است. بدیهی‌ست که نه فقط “من هم شارلی هستم” آقای جذاب هالیوود، که بارانتشار همدلانه اصل کاریکاتور جنجالی هم نباید موجب توقیف شود. بحث بر سر وضعیت فلاکت بار آزادی بیان در تهران، ایران و حومه است و اینکه جناب روزنامه‌نگاری که فعلا آقای قوچانی باشد در برابر همین امید و اصلاحاتِ حداقلیِ اینجا و اکنون، آیا احساس مسئولیتی حس می‌کند یا خیر. بحث بر سر این است که آیا امتیاز یک روزنامه‌ی مستقل، یا دست کم غیر حکومتی، به راحتی بدست می‌آید که به راحتی از دست برود؟ و بحث بر سر صدای بغض‌کرده‌ی مخاطبی‌ست که می‌پرسد “چرا آخه؟! شما که وضعیت رو می‌دونید، چرا آخه؟…”

 

 

خنده، خون و اسلام؛ نگاهی به ریشه‌های کشتار در شارلی ابدو

انواع شوخ‌طبعی نه فقط در تاریخ و فرهنگ‌ مسلمانان حضور و سابقه‌ای عمیق دارد بلکه نمونه‌های فراوانِ به طنز کشیدنِ دین و مذهب در آثار بجا مانده از دنیای اسلام وجود دارد. شوخ‌طبعی و طنزی که البته اغلب وقتی مجال حضور می‌یافت که بیشتر کنایی باشد تا مستقیم.

خیام و حافظ، دو شاعر سرشناس ایرانی به تمسک به همین ابزار بود که توانستند –هرکدام به نوعی و از راویه‌ای- با کنایه‌هایی زهرآلود، به سراغ دین و شریعت بروند. اگر حافظ بیشتر به خشک‌اندیشی زاهدان و ریای واعظان پرداخت اما قبل از او خیام حتی توانسته بود اعتقاد به مبدا و معاد، دو اصل از مهم‌‌ترین اعتقادات اسلام و سایر ادیان ابراهیمی را به پرسش و حتی سخره بگیرد بدون آنکه به جرم کفرگویی سروکارش با طناب دار و گودال سنگسار باشد. پیش از او ابوالعلا معری (۳۶۳-۴۴۹ قمری)، شاعر و اندیشمند شهیر سوری، بارها ناباوری خود به دین و جهان آخرت را در قالب شعر و کنایه ابراز کرده بود. وقتی یکی از مسلمانان حلب نامه‌ای به او نوشت و او را به گمان خود به راه راست و دین حق دعوت کرد و از او خواست که دست از کفرگویی بردارد. ابوالعلی در پاسخ «رسالات الغفران» را نوشت، طنزی عمیق علیه اعتقادات دینی و جهان آخرت که شاید نمونه‌ی نخستین سفرنامه‌های خیالی به جهان آخرت باشد، ایده‌ای که بعدها با کمدی الهی دانته به اوج رسید.

با تمام این اوصاف باید دانست که چنین نمونه‌هایی در جهان اسلام استثنا بوده‌اند و نه قاعده. کفرگویی و حتی به پرسش گرفتن دین و دینداران در قالب شوخی و کنایه و طنز اغلب اوقات در جهان اسلام تحمل نمی‌شده است و خاطیان از سوی مردم، حاکمان و به ویژه روحانیون به سختی به مجازات می‌رسیده‌اند. چنین واکنشی در قرون وسطی و ماقبل آن، در جهان مسیحیت و در میان معتقدان به بسیاری از ادیان بزرگ کمابیش یکسان بوده است. با این حال عجیب است که در عصر جدید، همچنان در دنیای اسلام موضع بسیار سخت و بی‌رحمانه‌ای در مقابل طنز و خنده‌زنی با موضوعات دینی وجود دارد. ریشه‌ی این امر را باید پیش از هرچیز در قرآن جست. کتابی که به اعتقاد مسلمانان، مستقیما و به تمام و کمال از سوی خدا نازل شده است.

در قرآن، به خلاف عهد قدیم و عهد جدید، هیچگاه خدا در حال خنده تصویر نمی‌شود و در سوره ۸۶ (آیه ۱۴) الله می‌گوید این حرفها (آیات قرآن) “الهزل” نیست. نیز می‌گوید که برای سرگرمی نیامده است. در جای دیگر سوره ۲۱ آیات ۱۶ و ۱۷ می‌گوید خدا جهان را از سر بازی خلق نکرده است. از سوی دیگر آیاتی مبنی بر تمسخر در این کتاب وجود دارد. مثلا الله در قرآن علمای یهودی را مسخره می‌کند و آن دسته از ایشان را که با رجوع و فهم تورات به حقانیت محمد اعتراف نمی‌کنند خرانی می‌خواند که کتاب حمل می‌کنند. تعبیری که با توجه به نماد حماقت و نفهمی بودن این جانور در فرهنگ عربی، خنده‌دار و گرنده و تحقیرکننده است. (سوره ۶۲ آیه ۵)

پژوهندگانی همچون Tamer، Marzolph و Ammann با نظر به آیاتی در قرآن که به موضوع خنده و تمسخر و طنز و شوخ‌طبعی مرتبط است نتیجه گرفته‌اند که این موضوعات با برتری‌جویی و تحقیر و جدی‌ نگرفتن طرف مقابل عجین‌اند.

از این رو عجیب نیست که برخورد مسلمانان نیز با این موضوعات، تاثیر موضع قرآن در برابر طنز و خنده، خصمانه باشد. در حالیکه مسلمانان برای تحقیر و تمسخر سایرین (مثلا پیروان سایر ادیان مثل یهودیان یا بدتر از آن بیدینان و “کافران”) به راحتی از طنز و تمسخر استفاده می‌کنند؛ بکارگیری کوچکترین طنز و تمسخری از جانب “سایرین” درباره اعتقادات آنها به شدت و با خشونت بسیار پاسخ داده می‌شود؛ خشونت و شدتی که حتی به کشته شدن خود مسلمانان بیشتر از سایرین می‌انجامد!

بزرگترین جنجال‌های دینی دردهه‌های اخیر به نوعی با همین مساله کفرگویی طنزآمیز پیوند خورده است؛ مثل کتاب آیات شیطانی(۱۹۸۹)، کارتون‌های محمد (۲۰۰۵)و کمدی بیگناهی مسلمانان (۲۰۱۲) هر سه (و با کیفیت‌های گوناگون) دین و مقدسات اسلام را به خنده و تمسخر گرفته بودند. این درحالیست که هر سال ده‌ها و صدها محصول فرهنگی و هنری و فکری علیه اسلام منتشر می‌شوند که در میان آنها موضوعات کفرآمیز و حتی اهانت آلود نیز کم نیستند ولی با بی اعتنایی مسلمانان روبرو می‌شوند. غالبا این کفرگویی و اظهارات ضد اسلامی “طنزآمیز” است که با واکنش شدید همراه می‌شود.

رسانه، نقد دینی و طنز

با پیدایش روزنامه و سایر رسانه‌های ارتباط جمعی، امکان نشر عقاید کفرآمیز و یا نظراتی که دین و روحانیون و متشرعان را به چالش می‌کشند برای عده بیشتری فراهم شد. از اواخر سده نوزدهم در عثمانی، قفقاز، مصر، ایران و بسیاری از کشورهای مسلمان دیگر ابراز چنین عقایدی با طنز و شوخ‌طبعی انتقادآمیز همراه شد و تقریبا همیشه با واکنش سخت و قهرآمیز ملایان و متعصبان دینی مواجه شد. اعتماد السلطنه، یکی از شخصیتهای فرهنگی دربار ناصرالدین شاه ، نقل کرده است که چگونه سلطان مستبد ایرانی وقتی طنزی درباره شخصیت‌های دینی یا فرقه‌های مذهبی در نشریاتی که از خارج از ایران می‌رسید مطلع می‌شد برمی‌آشفت و سرانجام (در سال ۱۲۶۴/ ۱۸۸۵) برای جلوگیری از رسیدن چنین مطالبی به ایرانیان نخستین اداره سانسور را ایجاد کرد[۱].

ملانصرالدین (۱۹۰۶-۱۹۱۷ و ۱۹۲۱-۱۹۳۱)، یکی از بهترین و مشهورترین نشریات طنزآمیز جهان اسلام، که عمدتا در تفلیس منتشر می‌شد و از قفقاز و عثمانی تا مصر و سودان و ایران را پوشش می‌داد و مسائلی چون آزادی‌های سیاسی و حقوق بشر و حقوق زنان را ترویج می‌کرد از سوی بعضی علمای اسلامی “اوراق ضاله (گمراه کننده)” خوانده شد و دستندرکاران آن تهدید به قتل شدند. از آن پس هرچه رسانه‌ها بیشتر و راحت‌تر در اختیار صاحبان صداهای مخالف قرار گرفتند، بر حجم و شدت این برخوردها افزوده شد.

پشت جلد یکی از شماره‌های ملانصرالدین. بیش از یک قرن پیش، نشریه طنزآمیز ملانصرالدین با چنین صراحتی ملایان را به سخره می‌گرفت و گردانندگان آن البته از سوی متشرعین به قتل تهدید می‌شدند.

اکنون، نزدیک به یک قرن بعد از آنکه متشرعان مسلمان با روزنامه دست به گریبان شدند، با انفجار اطلاعات در عصر کامپیوتر و شبکه‌های الکترونیک، امکان نقد دین، کفرگویی و تمسخر مقدسات ادیان به راحتی در اختیار همگان قرار گرفته است. هر چند که تندروان مسلمان هرجا که توانسته‌اند به هر کس که با هر لحنی به انتقاد از اسلام پرداخته آسیب رسانده‌اند اما بررسی اجمالی شدیدترین برخوردها نشان می‌دهد کسانی که مقدسات دینی و خرافی را به طنز و تمسخر گرفته‌اند همواره در نوک پیکان حمله بوده‌اند.

فریدون فرخ‌زاد، هنرمند معترض ایرانی که در بعضی از شوهایش شوخی‌هایی با برخی از ملایان شیعه و احکام آنها می‌کرد در سال ۱۹۹۲/۱۳۷۱ در آلمان سلاخی شد. قتل او به نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران نسبت داده شد. رژیمی که در برخورد با هر نوع تمسخر و به طنز گرفتن اسلام و شیعه قاطع و خوف‌انگیز رفتار می‌کند. فقط در یک نمونه، ده‌ها نفر از اعضای یک صفحه فیس بوکی که با یکی از امامان شیعه (امام نقی) شوخی می‌کردند در سال ۱۳۹۱ دستگیر شدند و تحت شکنجه‌های طویل المدت قرار گرفتند[۲]. به نحوی که اکنون پس از گذشت دو سال همچنان برخی از آنها در بازداشت هستند و حتی خبرهای تایید نشده حاکی از صدور حکم اعدام به جرم “اهانت به مقدسات” برای برخی از آنها است.

در عربستان، پاکستان، افغانستان، عراق، مالزی و بسیاری دیگر از کشورهای مسلمان نیز وضعیت چندان بهتری برای کسانی که بخواهند عقاید دینی اکثریت را با طنز به چالش بگیرند وجود ندارد. نهایت آنکه اگر حکومتها اندکی آسانگیرتر باشند، متعصبان مذهبی و پیشوایان دینی‌شان کمبود را جبران می‌کنند! در تازه‌ترین نمونه چهار طنزپرداز فرانسوی، شامل سردبیر مجله شارلی ابدو، به همراه هشت تن دیگر در نهم ژاویه ۲۰۱۵ در پاریس به قتل رسیدند. این نشریه پیش از آن چند بار در طنزهایی (تقریبا همگی تصویری) پیامبر اسلام را به شوخی گرفته بود. شوخی‌هایی که عده‌‌ای از مسلمان‌ها آنها را توهین‌آمیز می‌دانستند و عده‌ای از آن عده، آنها را دلیل کافی برای قتل عاملان‌شان. در این بین آنچه مضحک‌تر است واکنش کسانی‌ست که ضمن محکوم کردن این کشتار، خواسته و ناخواسته جاده‌صاف‌کن کشتار و جنجال بعدی می‌شوند: قبلا با «شما که می‌دانید اینها احمق و آدمکش‌اند خب چرا سر به سرشان می‌گذارید؟» و حالا با «متاسفم… ولی قابل پیش‌بینی بود. خودکرده را تدبیر نیست.» گویی که پیروان یک دین حق دارند در مقابل طنز و تمسخر و حتی توهین رجاله‌کِشی و آدم‌کُشی کنند.

یکی از مهاجمان به سر نگهبانی که پیشتر زخمی شده و در پیاده‌رو افتاده شلیک می‌کند. بعضی از کشته‌شدگان ارتباطی با محتوای شارلی ابدو نداشتند. مهاجمان فریاد می‌زدند انتقام پیامبر اسلام را گرفته‌اند.

سه سال پیش و متعاقبِ یکی از رجاله‌کشی‌های عوامِ جهان اسلام و “خب البته توهین شده بود”ِ خواصِ آن جهانِ نابالغ بر سر یک کمدی بی‌ارزش، مجله/وب‌سایت طنزآمیز آمریکایی آنیون (پیاز) کاریکاتوری سراسر “توهین” به مقدسات ادیان یهودی و مسیحی و بودایی و هندو چاپ کرد و عمدا نشر آن را با بزرگنمایی و گسترده‌تر از معمول انجام داد (تصویر در لینک/ نامناسب برای زیر ۱۸ سال). علی‌رغم اصرار بر توهین‌آمیز بودن آن کاریکاتور، نشان دادنش به معتقدان آن چهار دین، و رنجیدن بسیاری از بینندگان، اما هیچ اتفاقی نیفتاد. چرا؟ آیا محتوای آن دین‌ها صلح‌آمیزتر از محتوای دین مسلمان‌ها بود یا خودشان به هر دلیلی آموخته بودند صلح‌آمیزتر رفتار کنند؟

بی‌شک مسلمانان هم اهل خنده و شوخ طبعی‌اند. منابع دینی فراوانی بر خنده رو بودن پیامبر اسلام و بسیاری از پیشوایان دینی و مذهبی مسلمان تاکید دارند. آثار طنزآمیز فراوانی هم در جهان اسلام منتشر شده‌اند. اما اینها عموما ربط چندانی به طنز انتقادی دینی یا کفرگویی ندارند و از منظر آزادی بیان و حق اظهار نظر و انتقاد برای دگراندیشان، فاقد ارزشند. شوخ‌طبعی‌های دوستانه در مورد مسائل روزمره بین مسلمانان ارتباطی به تحمل شوخ‌طبعی‌های انتقادآمیز دیگران توسط آنها ندارد. اتفاقا از همینجاست که می‌توان میزان رواداری جهان اسلام را سنجید. شاید یکی از بهترین و عملی‌ترین راه‌های بالا بردن رواداری در جهان اسلام، تشویق رواداری و تحمل بیشتر مسلمانان در مقابل طنزهایی باشد که با عقاید آنها سازگار نیست. کاری که بیش از همه از عهده روشنفکران مسلمان برمی‌آید. البته اگر خودشان شوخی سرشان شود!

————-

منابع انگلیسی:

Ammann, Ludwig. (2003). Laughter. In J. D. McAuliffe (Ed.), Encyclopaedia of the Qur’an (Vol. 3, pp. 146-149). Leiden: Brill Academic Publishers.

Ammann, Ludwig. (2003). Mockery. In J. D. McAuliffe (Ed.), Encyclopaedia of the Qur’an (Vol. 3, pp. 400-401). Leiden: Brill Academic Publishers.

Marzolph, Ulrich. (2002). Humor. In J. D. McAuliffe (Ed.), Encyclopaedia of the Qur’an (Vol. 2, pp. 464-465). Leiden: Brill Academic Publishers.

Tamer, Georges. (2009). The Qur’an and humor. In G. Tamer (Ed.), Humor in der arabischen Kultur/Humor in Arabic Culture (pp. 3-28). Berlin: de Gruyter.


[1] گوئل کوهن، تاریخ سانسور در مطبوعات ایران )تهران: آگاه، ۱۳۶۳ (، جلد ۱، ۳۲ .

[۲] http://www.roozonline.com

 

××× انتشار این نوشته به صورت کامل و با ذکر نام نویسنده در سایر رسانه‌ها بلامانع است×××

مرد صد ساله‌ای که… کمی زیاده روی کرد!

افکار استاتوسی

راپورت تماشای پروگرام جناب شنبه‌زاده در آن شبهایی که باران آمد بمعیت شراگیم خان زند و همراهان و مواجهه با طایفه‌ی فاطمه اره‌گان

دریافت کتاب بیشعوری با پست درسراسر ایران

بیشعوری منتشر شد